بنیان‌گذاران

1377

آغاز سفر

سال 1377، ما فقط یک اتاق و چهار نفر بودیم. برنامه‌ی تلویزیونی می‌ساختیم. نام آن چهار نفر اینها بودند: رضا حداد، مازیار حبیبی‌نیا، محمدرضا کتابی و شهاب مجدی. صداوسیما که تصمیم گرفت تبلیغات را به بخش خصوصی بسپارد، تولیداتمان را به آگهی‌های تبلیغاتی تغییر دادیم. سفرِ ما تقریباً از همین‌جا شروع شد. سفری شورانگیز که هنوز ادامه دارد؛ با بال‌هایی از ایده‌های خلاق و نوآورانه‌ی ارتباطی.


بیگ‌بنگ! تولد آفتاب

بعد از اینکه دو نفر از گروه اولیه جدا شدند شرکت ما شکل تازه‌تری گرفت. آژانس تبلیغاتی آفتاب تأسیس شد. هسته‌ی اولیه‌ی ما با شراکت رضا حداد و مازیار حبیبی‌نیا راه افتاد. رؤیای ما پرواز به‌سوی آفتاب بود. کار را آغاز کردیم و آنچه امروز گروه ارتباطات آفتاب نام گرفته، برخاسته از همان روزهاست.

1379
1380

دو سال پس از شروع پرواز، عضو رسمی کنسرسیوم فروش آگهی‌های بازرگانی صداوسیما شدیم و هم‌زمان در حجم پخش و میزان قراردادها، میان شرکت‌های تبلیغاتی کشور پنجم شدیم. سفرمان هیجان گرفت.


سنت‌‌شکنی

ما ادامه می‌دادیم و بال‌های ما بیشتر و بیشتر می‌شد تا گذر سال‌ها ما را از پای درنیاورد. گاه در طول مسیر به ابزارهای جدید و به‌روز محتاج می‌شدیم. چرا که در تفکرِ ما توسعه‌ی کسب‌وکار در جهت نیاز مشتریان تعریف شده بود و همین فکر ما را واداشت تا ابزار ارتباطات و بازاریابی را پیشرفته‌تر و به‌روزتر کنیم. خانه‌ی تولید را ما در سال 1381 راه انداختیم.
باید کم‌کم اوج می‌گرفتیم و این پرواز با روش‌های سنتی ادامه نمی‌یافت. برای این کار، در کنار خانه‌ی تولید، آژانس رسانه‌ای آینه‌ی آفتاب را تأسیس کردیم. راهِ سفر پر پیچ‌وخم بود اما ما با گام‌های استوار پیش می‌رفتیم و در پی تجربه‌های جدید بودیم. پس شیوه نو کردیم تا حرفه‌ای‌تر شویم و مدرن‌تر. همین شد که «شبکه آفتاب» به‌عنوان تنها شرکتِ ایرانیِ عضو انجمن «اگتا» معرفی شد. در اگتا راهبردهای مدرن رسانه‌ای را یاد می‌گرفتیم.

1381
1383

کشفِ سویی دیگر

سفر به سال پنجم رسیده بود. 1383، سال تثبیت کسب‌وکارمان بود. اما با نقطه‌ی اوج فاصله داشتیم و می‌دانستیم قدم در چه راهی گذاشته‌ایم. حرکت و ارتفاع گرفتن به پویایی ما و یاد گرفتن روش‌های جدید بستگی داشت. وقت افزایش دانش و کشف رویکردها و نگرش‌های تازه‌تر رسیده بود. واحدهای مختلف شبکه آفتاب، از جمله واحد رسانه، واحد خلاقه، واحد استراتژی و واحد امور مشتریان را برای بازدید از آژانس‌های سرشناس جهان اعزام کردیم که مسیرهای پیش‌ِرو را ببینند تا سفرمان را قوی‌تر ادامه دهیم. آنها به آژانس‌های اُگیلوی شعبه‌ی بروکسل، یورو آراِس‌سی‌‌جی شعبه‌ی استانبول و وای‌اَند‌آر شعبه‌ی دوبی رفتند و بال‌هامان برای ادامه‌ی سفر انرژیِ بیشتری گرفت.

و حرکت

در 1385 صداوسیما رسانه‌ای قوی برای تبلیغات برندها و شرکت‌های ایرانی بود اما آگهی‌ها قوّت لازم را نداشت. پس ما بر بال‌های تولید افزودیم و پروازمان در شرکت تولید آفتاب اوج گرفت و خیلی سریع هم‌بال با دیگر بخش‌ها به‌عنوان یکی از برترین و بزرگترین شرکت‌های تولید تبلیغات و آگهی‌های رادیویی و تلویزیونی مطرح شد.

1385
1386

رادیو را روشن کن

ما، به‌عنوان بهترین شرکت تبلیغاتی ایران، متخصص زنده کردن رسانه‌هایی بودیم که کم‌اثر بودند. جان می‌بخشیدیم و می‌بخشیم به رسانه‌هایی که جان نداشتند. بر همین اساس بود که در هشتمین سال سفر عرصه‌ای جدید به آگهی‌دهنده‌ها پیشنهاد دادیم تا خط ارتباطی‌شان با گروه‌های هدف و مصرف‌کننده‌ها قطع نشود. فعالیتمان در رادیو را بیشتر کردیم. ما توانستیم این رسانه را، با توجه به مشکلات مالیِ آگهی‌دهندگان، به یکی از اثربخش‌ترینِ رسانه‌ها تبدیل کنیم. مشتریان ما راضی بودند، چنان‌که ما هم.

قدرت مسئولیت و تعهد می‌آورد

نُه سال گذشته بود از سفر ما. قوی‌تر شده بودیم. پرتوان بال می‌زدیم و می‌رفتیم. گروه ارتباطی شبکه آفتاب بودیم با دانش و تجربه‌ی پیشین و مدام در حال توسعه و پیشرفت. سال 1387 بود. حدود یکصد مشتری، که هیچ‌یک رقیب دیگری نبود، برای کسب خدمات متنوع در حوزه‌ی ارتباطات بازاریابی با ما همکاری می‌کردند. آنها شبکه آفتاب را باور داشتند. می‌دانستند بهترین و قوی‌ترین گزینه را برگزیده‌اند. فوق‌العاده است: نام‌های صنعتیِ معروف و معتبر، همه دوست داشتند با یک شرکت همکاری کنند. اعتبار ما اعتماد آنها بود و به‌این ترتیب باز هم بال‌هایمان قوی‌تر شد و به همین میزان مسئولیت و تعهدمان برای ادامه راه هم بیشتر. ساختار جدیدی در این سفر پُرماجرا راه انداختیم و با ایجاد تغییراتی کوشیدیم هر مشتری با تیم کامل و ویژه‌ی خود همسفر ما بشود؛ از مدیریت امور مشتریان گرفته تا تیم‌های خلاقه و رسانه. چرا که منافع مشتری فکر و ذهن ما بود.
آنقدر قوی شده بودیم که نخستین بار ناممان بر صدر جدول رتبه‌بندیِ بهترین شرکت‌های تبلیغاتی نشست. چند سال دیگر رتبه‌یک ماندیم؟ به خواندن سفرنامه ادامه دهید.

1387
1388

راه‌حل‌های جدید

کشور ما در سال 1387 به بحران اقتصادی خورد. یک سال بعد در 1388 حوادث سیاسی هم باعث شد بازار ایران متأثر از این دو سال، دچار رکود شود. شرکت‌ها و برندهای ایران در بازاریابی دچار مشکل شدند و برخی ارتباط خود با مشتریان را قطع کردند. ما آن سال‌ها در طوفان بال می‌زدیم. با همه‌ی توان هم بال می‌زدیم. باید راهی می‌جستیم برای مشتری‌ها تا گذر از این مسیر برایشان آسان‌تر شود. ایده‌ها در توقف به‌دست نمی‌آمدند و ما نیز در حرکت رو به جلو همچنان به راه‌حل‌های کارآمد فکر می‌کردیم. همسفر ما بمانید. به راه‌های جالبی در طول سفر رسیدیم.


دستیابی به سراسر کشور با جعبه‌ی جادویی

دو سال دیگر از سفرمان گذشت. ردّ سفر ما همه‌جا گسترده بود. همه پرواز ما را می‌دیدند و حالا نوبت آن بود که پر پروازمان به شهرستان‌ها هم برسد. تجربه‌ی خوب آگهی‌دهندگان و البته خود سازمان صداوسیما باعث شد شبکه آفتاب به‌عنوان شرکت رشددهنده‌ی ارزش‌هایِ بازرگانی شبکه‌های رادیو و تلویزیونی استانی برگزیده شود. اکنون آگهی‌دهنده‌ها می‌توانستند تبلیغاتشان را در رسانه‌ها و فضاهای بومی نیز به مصرف‌کننده‌های تمام ایران برسانند.

1390
1391

آفتاب به «رسانه‌های محیطی» می‌تابد

چند سال از سفرِ ما گذشته بود؟ چقدر از سرپایینی‌ها و سربالایی‌ها گذشته بودیم؟ در سال 1391 تصمیم گرفتیم باز هم راه تازه‌تری بسازیم و پیش برویم. تجربه‌های جدید راه‌گشا بودند همواره: گروه ارتباطی آفتاب، خدماتش را به رسانه‌های محیطی گسترش داد. خیلی زود توانستیم بر اساس رتبه‌بندی سازمان زیباسازی شهرداری تهران که مالک رسانه‌های محیطیِ پایتخت بود، رتبه‌ی اول را به‌دست بیاوریم.


گسترش تبلیغات به زیرِ زمین

سیزده سال، عُمر کمی نبود. ما بزرگ‌ترین کانون تبلیغاتی کشور بودیم و همچنان می‌رفتیم و می‌رفتیم. جاده‌های ناشناخته و شناخته؛ تا رسیدیم به زیرِ زمین. مترو تهران که حدود سه‌میلیون نفر را روزانه در تهران جابه‌جا می‌کند، بزرگ‌ترین شرکت خدمات حمل‌ونقل عمومی تهران است. ما، به‌عنوان گروه ارتباطی آفتاب، در 1391 توانمندی این رسانه را شناسایی کردیم و فکر کردیم بخشی از گروه‌های هدف مشتریان با این رسانه در ارتباط هستند. پس خدمات رسانه‌ای خود را در واگن‌های مترو گسترش دادیم تا تعامل مشتری‌ها با مصرف‌کننده‌ها بالاتر برود و نقطه‌تماس‌های تبلیغاتیِ خودمان هم با گروه‌های هدف به حداکثر برسد.
از طرفی بسیاری از مردم با اتوبوس جابه‌جا می‌شدند و تعداد زیادی اتوبوس در سطح شهر در حرکت بودند. باید سفرمان را ادامه می‌دادیم. این بار روی زمین، با گام‌های بیشتر و بزرگتر.

1391
1391

مجله

نباید از هیچ‌چیز غافل می‌شدیم. پیش از سفر به قلب شهر فکر جدیدی به سرمان زد. سفری روی کاغذ به جهان فرهنگ و هنر و به جامعه. از یکی‌دو سال پیش تحقیقاتمان را برای انتشار مجله آغاز کرده بودیم و حالا وقتش رسیده بود. جمعی از بهترین و حرفه‌ای‌ترین روزنامه‌نگاران کشور را دعوت کردیم و انتشار «ماهنامه‌ی شبکه آفتاب» را در حوزه‌های جامعه، سینما، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و ادبیات و عکس کلید زدیم. ماهنامه‌ی شبکه آفتاب با سردبیری مازیار حبیبی‌نیا همچنان با افتخار منتشر می‌شود.
مجله‌ی ما در قالب شرکت جدیدی منتشر شد که نامش را مؤسسه‌ی فرهنگی و هنری تصویر آفتاب گذاشتیم. این مؤسسه فعالیت‌های دیگری هم می‌کند از جمله در حوزه‌های تئاتر و سینما که در ادامه‌ی سفرِ ما همراهش خواهید شد.
کمپانی تئاتر آفتاب یکی از معدود کمپانی‌های خصوصی تئاتر ایران است که تاکنون سابقه‌ی تولید چندین نمایش بزرگ را درکارنامه‌ی خود داشته و برخی از اجراها در کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی، آمریکایی و آفریقایی روی صحنه رفته است.
در حوزه‌ی سینما نیز، مؤسسه‌ی تصویر آفتاب، فیلم «یحیی سکوت نکرد» را تولید کرد. فیلمی به کارگردانی کاوه ابراهیم‌پور که در سینماهای کشور با اقبال فراوانی روبه‌رو شد.

عبور از قلب شهر، با اتوبوس

پایتخت ایران از پُرجمعیت‌ترین‌های جهان است. گاه روزها میزبان بیست‌میلیون نفر است و بین آنها نیز بسیاری جزو جامعه‌ی هدفِ مشتریان ما. چه باید می‌کردیم که سفر ما و هم‌گام‌هایمان در قلب شهر ادامه یابد؟ پوشش این تعداد جمعیت در مساحتی حدود هفتصد کیلومتر مربع ساده نبود. عادت‌های مصرف‌کننده‌ها در مواجهه با رسانه‌های مختلف متفاوت بود. در چهاردمین سال سفر تبلیغات روی بدنه‌ی اتوبوس‌ها را گسترش دادیم و برندها و شرکت‌ها و سازمان‌ها توانستند به قلب این شهر عظیم دسترسی داشته باشند. از شمال تا جنوب و از شرق به غرب؛ چه سفری!

1391
1393

پایش دقیق قلب بازار

در سفری هیجان‌انگیز علاوه بر بلندپروازی، بررسی دقیق‌تر راه هم یکی از نیازهای اساسی است. از همین رو بود که در سال 1393 برای دستیابی به اطلاعات دقیق‌تر و برنامه‌ریزی مؤثرتر برای مشتریان، در همفکری و تعامل با دکتر خانلری و دانشکده‌ی مدیریت دانشگاه تهران - که از معتبرترین نهادهای علمی کشور است- پیوستیم و واحد تحقیقات شبکه آفتاب را راه انداختیم. این کار به ما فرصت می‌داد تا سنجش و پایش دقیقی از رسانه‌ها داشته باشیم و حاصل همکاری ما با دانشگاه تهران پژوهشی کامل و جامع بود با موضوع «عادات مصرف رسانه در تهران» که راه را برای ادامه‌ی سفرمان ایمن‌تر و خلاق‌تر کرد. چرا که فرآیند برنامه‌ریزی‌مان را در سطوح بالا بهبود بخشیدیم و تصمیم گرفتیم هر سال این پژوهش را روزآمد کنیم.

ایجاد امکاناتی نوین

سال 1394 برای بسیاری از مردم ایران و حتی جهان سالی بود به‌یادماندنی. چرا که گفت‌وگو جای جدال نشسته بود و مردم پس از سال‌ها شاهد این بودند که ماجراجویی به کنار رفته و میز مذاکره جایش نشسته. همین مذاکرات بود که در تیرماه این سال به ثمر نشست و برنامه‌ی جامع اقدام مشترک (برجام) میان ایران و گروه 1+5 به‌تصویب رسید. این سند مایه‌ی امید صنعت ایران شد چرا که شرکت‌ها و صنایع بین‌الملل پس از رفع تحریم‌ها به‌سوی سرمایه‌گذاری در کشورمان روانه شدند.
برای سفرِ پرفرازونشیب ما هم نقطه‌ی عطفی بود. ما واحد جدید بین‌الملل را راه انداختیم. دو هدف داشتیم: اولی این که برندها و شرکت‌های ایرانی را برای توسعه‌ی کسب‌وکار فرا مرزی‌شان حمایت کنیم و دوم اینکه کمک کنیم شرکت‌های خارجی در ایران فعالیت‌هایشان را گسترده‌تر کنند. برای خودمان هم فرصت مناسبی بود که تعامل‌های بین‌المللی‌مان را افزایش دهیم.

1394
1394

تغییر قدرت رسانه‌ای

ما مدام به بال‌هایمان می‌افزودیم چون بارمان سنگین‌تر شده بود و بار زیاد، بال قوی می‌خواست. به همین خاطر بود که به چند شرکت قدرتمند فروش رسانه‌ای پیوستیم و بخش دیگری را به‌نام «خانه‌ی رسانه‌ی ایرانیان» به دیگر مجموعه‌های گروه شرکت‌های ارتباطی آفتاب افزودیم. حالا دیگر مطمئن بودیم که ما بزرگ‌ترین، قوی‌ترین دفتر فروش رسانه‌های تلویزیونی و رادیویی، محیطی و ترانزیت کشور هستیم.


پرواز در فضای مجازی

16 سال گذشت از آن روزی که رؤیاهایمان را به سفری نامحدود سپردیم و رسیدیم به 1394. در همین سال بود که واحد دیجیتالمان بال‌وپر بیشتری گرفت و قدرتمندتر با سفر همراه شد. حالا می‌توانستیم بگوییم دپارتمان دیجیتال شبکه آفتاب، شرکتی است که خود، امور مشتریان دارد، مدیر پروژه دارد، رسانه‌های خودش را دارد؛ عکاس، کارگردان، تدوین‌گر، تصویرساز، موشن‌گرافیست و انواع امکانات و تجهیزات فیلمبرداری و ضبط را دارد و در حوزه‌ی فضای مجازی تولید محتوا می‌کند و تیزرهای خودش را هم می‌سازد. با بیشتر مشتریانش هم در حوزه‌ی فضای مجازی در ارتباط است. دقیق‌تر بگوییم: دو نوع مشتری دارد. اول آنها که در کنار رسانه‌هایی همچون تلویزیون و بیلبورد، فعالیت در فضای مجازی را هم خواستارند و دوم آنها که صرفاً خواهان حضور در فضای مجازی‌اند.
کارشناسان و مشاوران این بخش، برای فروش محصولات در سایت‌ها و فضای مجازی هم خبره‌اند. بال‌هایشان در هر گوشه از فضای مجازی گسترده است.

1394
1394

پی آر

همسفر بعدیِ سال شانزدهم «روابط‌عمومی» بود. بال بزرگی که بخش دیگری از نیازهای مشتریان را برطرف می‌کرد: یکی دیگر از بال‌هایی که بار سنگین را می‌توانست از زمین بلند کند و به پرواز دربیاورد. استراتژی و مشاوره‌ی ارتباطی، ارتباطات رسانه‌ای، پایش رسانه و آموزش از کارهایی است که قسمت روابط‌عمومی (پی آر) ما بر عهده گرفت. ارائه‌ی مشاوره و برنامه‌ریزی ارتباطی با کمپین‌ها، تدوین برنامه و استراتژی سالانه، ارتباط با رسانه‌های چاپی و غیرچاپی بر طبق خواست مشتری و همراهی مستمر با کارفرما در تمامی مراحل، نظارت و تدوین، نگارش و ویرایش محتوای خبری، گزارش و گفت‌وگوهای مرتبط با اهداف برند.
تمام اینها با همراهی بهترین کارشناسان و نویسندگان فعال در این حوزه انجام می‌شود تا در این سفرِ پُربار، باری بر زمین نمانَد.

زیر و زبر

اکنون که این سفر به سال هفدهم رسیده، یک سال از تصویب توافق برجام گذشته است. سرمایه‌گذاران خارجی میلِ حضور در بازار ایران را پیدا کرده‌اند و هیچکس هنوز از فردای نیامده نمی‌ترسد. شرکت‌های بزرگ و کوچک امیدوارند و به کار و تبلیغِ کارشان ادامه می‌دهند. آنها که توان بیشتری دارند در رسانه‌های بزرگتری مثل تلویزیون یا بیلبوردهای شهری کالاهای خود را معرفی می‌کنند و شرکت‌ها و مؤسساتی با توان کمتر در رسانه‌هایی ارزان‌تر. واحد بی‌تی‌الِ ما در همین سال اوج گرفت. کار بی‌تی‌ال همکاری با مشتریانی است که به هر دلیل به رسانه‌های کوچکتر علاقه‌مندند. بی‌تی‌ال بر فراز رسانه‌هایی همچون مطبوعات و فروشگاه‌ها و ایوِنت‌ها بال می‌زند. کارشناسان و متخصصانی دارد که این فضاها را دقیق می‌شناسند. ایده‌پردازی می‌کنند و منتخب ایده‌ها را با مشتری‌ها مطرح می‌کنند. و این نشان می‌دهد دستِ یاری ما در دست صنایع و شرکت‌ها و مؤسسات کوچک‌تر هم هست.

1395
1397

برنامه‌سازی‌های بزرگ

سفرهای پُرماجرا همواره با اتفاق‌های پیش‌بینی‌نشده همراه است که هم هیجان می‌آورد و هم دلهره. سفر ما هم با تندبادهایی همراه بود. مثل سال 1397 که در بهاری‌ترین روزهای ایران، در اردیبهشت‌ماه، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، پای برگه‌ی خروج از برجام را امضا کرد. همان خطوط درهم‌وبرهم زیر آن برگه، سرنوشت میلیون‌ها ایرانی را تغییر داد و هزاران صنعت را با بحران روبه‌رو کرد. به تبع آن صنعت تبلیغات نیز با تندباد حوادث روبه‌رو شد. اما پرواز ما نباید متوقف می‌شد. مدیران به فکر فضایی نو افتادند: تولید محتوا و برنامه‌سازی. با امکانات و متخصصان کاربلدی که داشتیم و داریم، می‌شد برای صداوسیما و آی‌پی‌تی‌وی‌ها و وی‌اُو‌دی‌ها برنامه ساخت. شروع کردیم. اتاق‌فکرها و گروه‌های خلاقه درست کردیم برای طراحی ایده؛ ایده‌هایی برای تولید و ساخت برنامه‌های جذاب. برای هر کدام از رسانه‌ها سوژه‌هایی پروراندیم و پیشنهاد دادیم. با اسپانسرهای مختلف مشارکت کردیم. تجربه‌ی سال‌های پیشین و پروازهای قبلی، نوری می‌تاباند بر مسیر پیش‌رو. برای شروع برنامه‌ای ساختیم که ماه‌ها، مخاطبان را پای تلویزیون نشاند: «ستاره‌ساز». برنامه‌ای در سطح کشوری و با تولید عظیم که در کمال موفقیت ساختیم و به پروازش بالیدیم. فکرهای دیگری هم در سرِ ما هست. فکرهایی به‌دور از کلیشه‌های خسته‌کننده. می‌توانیم فیلم و سریال بسازیم، می‌توانیم شوهای تلویزیونی جذاب بسازیم و این را مدیون توانایی‌های خودمان هستیم که در سال‌های پیشین اندوخته‌ایم. آن خطوط کج‌ومعوج پای برگه‌ی خروج از برجام، هنوز نتوانسته بر پرواز بلند ما چیره شود.

ورود به قراردادهای هولدینگ

سال 1398 در رسیده است و سفر ما در سال بیستم. سال به خزانش هنوز نرسیده است. صداوسیما در تعرفه‌ی سال جدید، قراردادهایی تعریف می‌کند برای هولدینگ‌ها و صنایع بزرگ و توانمند. قراردادهایی در حجم بسیار بزرگ که حضور مستمر صنایع بزرگ در تبلیغات را می‌طلبد و به همین‌خاطر برخی امتیازات نیز شامل صنایعی می‌شود که وارد این قراردادها می‌شوند. از سوی دیگر هولدینگ‌ها هر کدام در زیرمجموعه‌ی خود شرکت‌های کوچکتری را هم شامل می‌شوند و این شرکت‌ها و صاحبان صنایع کوچک هم تحت این قراردادها می‌توانند از مزایای تعرفه‌ی جدید بهره بگیرند. گروه ارتباطی آفتاب، به‌عنوان بزرگترین هولدینگ تبلیغاتی کشور، در بیستمین سال فعالیت، این توانمندی را داشت که وارد این قراردادها شود و بتواند حجم بسیاربالای تولید چنین تبلیغاتی را عهده‌دار شود. در حد 10 برابر دیگر قراردادها باید بال می‌زدیم و خود را مجهز می‌کردیم. از نیروی انسانی تا دیگر دپارتمان‌ها و شرکت‌های مرتبط. همه‌ی بخش‌ها را توسعه دادیم و حتی ساختمانی جدید به گروه اضافه کردیم که از پس کار بربیاییم و برآمدیم. خوشحال بودیم اما بی‌خبر از خزانی که در راه بود. اکنون سیزدهمین سال پیاپی است که در صدر جدول بهترین شرکت‌های تبلیغاتی از نظر سازمان زیباسازی شهرداری تکیه زده‌ایم. جای خوشحالی دارد اما چگونه می‌توانیم در این زمستان، که ز منجنیق فلک اندوه می‌بارد، شادمانه به پرواز ادامه دهیم؟ چگونه خیابان‌های آبان و آنهایی را فراموش کنیم که عُمرشان به آخر پاییز قد نداد و ابدی شدند؟ چطور می‌توانیم در ماتم 61 انسانی که در هجوم و هنگامه‌ی کرمان جان باختند راحت تنفس کنیم؟ چگونه تاب بیاوریم مرگ 176 نفر را که بر بال آرزوهایشان پرواز می‌کردند؟ ما به پروازمان ادامه می‌دهیم اما با بال‌های اندوهِ آبان و دی و در امید کرانه‌ای که بهار از سیم‌خاردار رد شود.
«در آن کرانه ببین:
بهار آمده،
از سیم خاردار گذشته.
حریق شعله‌ی گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاری‌ست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق
زمین تهی است ز رندان؛
همین تویی تنها!»
-تکه‌ای از شعر «بخوان به‌نام گل سرخ»، سروده‌ی محمدرضا شفیعی کدکنی

1398